هفته 14

سلام به عزیزترین دونه تو دلی مامان .قند مامان چطوری؟امیدوارم حالت اون تو خوب باشه .مامانی  روزهای انتظار و رسیدن به تو خیلی دیر میگذره الان تو هفته 14 هستم و حالا حالا مونده تو عسلمو ببینم اما خدا میدونه که چقدر مشتاق روی ماهتم...مامانی من ،فرقی نمیکنه دختر باشی یا پسر برام مهمه سالم و سلامت باشی و مراحل رشدت رو کامل طی کنی...سعی میکنم این روزها با تغذیه درست و داشتن ارامش که بیشترش رو مدیون بابا کیوانت هستم بگذرونم ...خداییش بابا کیوانت برای ارامش من همه کار میکنه .تو بچه خوشبختی هستی که مامان بابان انقدر همدیگرو دوست دارن و بعد 8 سال عاشقی تصمیم گرفتن تورو بدنیا بیارن..البته ناگفته نمونه بابا کیوانت اول خیلی مخالفت میکرد اما مامی بالاخره تونست راضیش کنه اخه طفلک بابا کیوانت این مدت دست و بالاش خیلی از لحاظ مالی خالیه و حق داشت که مخالف باشه اما من بهش گفتم تو با خودت برکت میاری و زندگیمون رو ازین رو به اون رو میکنی ..راستی بهت گفتم بابا کیوانت چیکارست؟ نه نگفتم بابای تو استاد دانشگاهه عزیزدلم و یکی از بهترینهاشه تو کار خودشه الانم داره ترمای اخر دکترا رو پشت سر میزاره..البته که منم تدریس میکنم اما نه به جدیت بابا کیوانت... عزیزترینم مطمءنم که حضور تو همون معجزه ای هست که منتظرش هستیم... ای کاش زودتر تکون بخوری تا بتونم حضورت رو قوی تر حس کنم عزیزم...بابا کلی اهنگ ملایم و بیکلام برام ریخته تا تو گوش بدی و ارامش بگیری...چقدر دلم میخواست هر روز میتونستم میدیدمت قشنگم. همه منتظرت هستن .بابا مامان من و یه دونه دایی که عاشق تو و یه عزیزی که مادر بزرگه تو و نوه های دیگه عزیز صداش میکنن البته هنوز خیلی ها نمیدونن تو هستی و ما دست نگه داشتیم یه مدت دیگه بگیم..دوست داشتنی من بابا هر روز میاد دم شکمم باتو حرف میزنه نمیدونم صداشو میشنوی یا نه کلا بابای شوخ و فیلمی داری کلی سربه سرت میزاره و همشم نصیحتت میکنه سر به سر مامانی نزاری تا من میرم سر کار .اخه فدات بشم بیشتر اوقات من تهوع شدید دارم ولی به داشتن و دیدن روی ماه تو میارزه عزیزدلم...تصمیم گرفتم اقلا هفته ای یه دونه پست برات بزارم بعد این...الانم دلم میخواد خوب اون تو استراحت کنی ...مامان فعلا بره ...دوست دارم .

خدای  مهربونم به هرکس در ارزوی داشتن فرزندی هست فرزند سالم و صالحی رو عنایت کن و فرزند منم در پناه خودت حفظ کن.امین یا رب العالمین